یکی دیگر از عوارض زمین شناختی بیابان لوت که در ناحیه لوت شمالی قرار دارد، دره و تنگه جوله رود است. این دره توسط فرسایش آبی شدید بوجود آمده است و بلندترین دره و تنگه بیابان لوت میباشد. با توجه به موقعیت خاص این تنگه و دره به آن نامهایی چون خسک رود، خشک رود، جوله رود، رتیل و امیر داده شده که هر کدام بنا به علت خاصی و در زمان خاص بوده است. با وجود آنکه میدانیم تعویض اسامی و تغییر آنها حتی در مکانهایی که اسامی آنها به ثبت نرسیده و در قدیم بین مردم رایج بوده بسیار اشتباه است، متاسفانه شاهد حذف آن اسامی و یا تبدیل و تغییر آنها هستیم.
این دره از قدیم در بین بلوچها به نام جوله رود مشهور بوده است. جوله در گویش بلوچی به معنی شکاف و دره است. از طرفی هم رود فصلی خسک رود یا به نام دیگر آن خشک رود نیز که از کوه پختو در بالادست این دره سرچشمه میگیرد نیز نام خود را به این دره و تنگه داده و بد نیست بدانیم که در برخی از نقشههای قدیمی نیز نام خسک رود به عنوان یک منزل ثبت شده است و همینطور از آنجا که درون این دره گونهای از رتیلها فراوان دیده میشود، در خیلی از سندها از آن به عنوان تنگ رتیل ذکر شده است. (رتیلهای خورشیدی یا شتری با رنگ زرد و شکم و پاهای پر مو و پرز دارای دو آرواره قوی هستند که در این دره به دلیل سایه پذیری دیوارههای آن و تنوع شکار در آن زیست خوبی دارند) و در دهه جاری نیز به دلیل کشته شدن امیر طالبی در ورودی این تنگه با برخورد به مین شاهد نامگذاری تنگه به نام تنگ امیر بودهایم.
این تنگه با داشتن حدود ۲۰ کیلومتر دیواره در طرفین آنهم در ارتفاعهای مختلف و حدود ۳۰ کیلومتر مسیر بدون دیواره بلندترین تنگه و دره کویری در بیابان لوت است. دره در سمت جنوبی خود ریزش داشته و عبور در آن میسر نیست، ضمن آنکه هنوز به قطعیت در خصوص پاکسازی آن از سمت ورودی شمالی آن نیز تردیدهایی عبور را با خطر همراه میکند. به هرجهت عبور از این تنگه چه در سمت بالایی دیوارههای آن و چه از داخل نیازمند داشتن راهنما و تجهیزات مناسب است که در کنار مجوزهای لازم از نهادهای امنیتی و مرتبط امکان پذیر خواهد بود. لازم به ذکر است که با وجود سست بودن دیوارههای تنگه به خصوص در قسمت بالایی آن از نزدیک شدن به لبههای تنگه باید اجتناب کرد.
گرمترین نقطه بیابان لوت
بیابان لوت و عوارض خاصی که در آن وجود دارد، همیشه مداجلهای برای ثبت دما و گرمترین نقطه ثبت شده در آن داشته است. یکی از مواردی که همیشه در بین میباشد عنوان گرمترین نقطه بیابان لوت و کره زمین بوده است که از طرفداران زیادی برخوردار است. در این خصوص باید یادآور شویم برای ثبت عنوانی چون گرمترین نقطه بیابان لوت نیاز به فاکتورهای زیادی است که با توجه به نبود ایستگاههای هواشناسی در منطقه به سادگی از آنها نمیتوان گذشت.
پیشتر در خصوص ثبت گرما در بیابان لوت در این پست + به تفصیل سخن گفتهایم و لازم است بدانیم برای سنجش دمای سطح زمین به استاندارهایی چون زاویه تابش خورشید، میزان شدت تابش خورشید، نوسانات تشعشعات خورشیدی، جنس سطح زمین و رنگ خاک، جریان هوای غالب در منطقه تحت سنجش، وضعیت ژئومرفولوژی و شرایط توپوگرافی منطقه را باید در نظر داشت.
پس با این شرایط باید در عنوان گرمترین نقطه سطح زمین با درایت و محتاطی بیشتری سخن گفت و در این بیابان صرفا میتوانیم بر اساس آمار ماهواره ناسا و اندازهگیری آن بحث و نتیجهگیری کنیم.
بد نیست بدانیم پستترین نقطه بیابان لوت حدود ۱۰۸ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و بالاترین درجه ثبت شده توسط ماهوارههای ناسا در گذشته بیابان لوت ۷۰/۷ درجه سانتی گراد بوده است و در تحقیقاتی که پس از آن به نتیجه رسیده و به عنوان یک مقاله علمی منتشر شده است دمای آن بالای ۸۰ درجه سانتی گراد هم ثبت شده است. این مقاله را از اینجا میتوانید دریافت کنید + .
آب در بیابان
کاروانیان برای عبور از بیابان و رسیدن به منزلگاهها با دو مشکل اساسی روبرو بودهاند که یکی از آنها تامین آب و دیگری علوفه و علیق چهارپایان همراه خود بوده است. با توجه به اینکه برخلاف تصور همگان، آب در بیابان پیدا میشود! آبی که با وجود شور بودن میتواند برای رفع عطش و شرب چهار پایان مورد استفاده قرار بگیرد، پس مشکل اصلی عبور از بیابانها تامین علیق شترها بوده است که هر کاروان میبایست به مقدار مورد نیاز و بسته به نوع مسیر با خود حمل میکرده.
آب شرب مورد نیاز افراد کاروان نیز در روشهای مختلف و بسته به نوع مسیر حمل میشده است و از دیرباز عابران بیابان روشهای خاص خود را برای نگهداری و استفاده از آن داشتهاند. میدانیم که در زمانی دور مردم خوب بلوچ به عنوان راهنمایان و عبور کنندگان اصلی بیابان لوت در این بیابان وسیع تردد میکردند و برای همین، به روشهای مختلف آب شرب خود را برای گواراتر شدن تا به امروز حمل میکردهاند. مرسومترین روش برای حمل آب آشامیدنی توسط بلوچها که هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد، استفاده از بطریهای آب معدنی خالی است که با ابتکار جالبی به صورت قمقمه برایشان تغییر کاربری داده است. در این روش که به آن سولوک ( SOLLOK ) به معنی گالن کوچک در زبان بلوچی اطلاق میشود از همین بطریها و یا گالنهای ۴ لیتری و حتی ظروف آلومینیومی که در دسترس باشد استفاده میکنند و در ابتدا به دور آنها یک لایه پارچه نخی بسته و بعد با پارچه گونی کنفی که متخلل است آنها را پوشش داده و پس از محکم کردن با تکه بند یا تسمهای در بالا آن را مهار کرده تا به مانند بند قمقمه کارایی داشته و در کنار وسیله نقلیه خود از موتور تا ماشین در جایی که حتی المکان سایه داشته باشد قرار میدهند. (در گذشته نیز به پالان و جهاز شتر آویزان میکردهاند) در عکسی که در لینک + قرار داده شده یکی از این سولوکها که در بیابان رها شده را با جزییات کامل میتوانید ببینید.
برای استفاده پس از پر کردن بطریها پوشش روی آنها که از گونی کنفی است را خیس کرده و در سایه و محلی که در حرکت وسیله نقلیه به آن باد بخورد قرار میدهند. بدیهی است آب درون بطری با این ترفند خنکتر از دمای محیط شده و برای نوشیدن گوارا خواهد بود.
کاربرد میلها در قطب شمال
آیا میدانستید میلها به جز در راهها و بیابانها که کاربردی مشخص در جهت راهنمایی کاروانیان و راهیان راه داشته است در قطب شمال نیز توسط کاوشگران کارایی داشته است؟ در خصوص میلها در بیابانها در این لینک به تفصیل گفتهایم + اما بد نیست بدانیم، کاربرد میلها در قطب شمال، بسیار متفاوت از آنچه در بیابانها مورد استفاده بوده به کار میآمده است. کاوشگران در مسیرهای بسیار دشوار و صعبالعبور قطبی گاها دچار درماندگی و گمگشتگی شده و اغلب به دلیل نداشتن آذوقه به درکی از مرگ میرسیدند و برای آنکه تلاشهای خود و گروه را پیش از مرگ خود حفظ نمایند سازههایی سنگی و میل مانند را درست کرده و نقشهها و گزارشات مکتوب خود را در داخل آن جاسازی کرده تا علاوه بر حفظ در مقابل بلایای طبیعی، آنها را برای تیمهای جستجو و دیگر کاوشگران باقی گذارند. با این کار ماحصل کاوش آنها به خوبی به جا مانده و راهگشای تیمهای دیگر میشده است. این میلها در قطب شمال با سنگ ساخته میشده و ارتفاع قابل ملاحظهای از سطح زمین داشته است.
کتابخانه الکترونیکی یاردانگ
با عبور از فصلهای پاییز و زمستان، سفرهای بیابانی به اتمام رسید و دیگر آن شور و هیجان رفتن به اینگونه مکانها پایان یافته و این میتواند فرصتی برای جمعآوری اطلاعات از شناختهها و ناشناختههای بیابان باشد.
از آن جهت برآن شدیم تا کتابخانه الکترونیکی یاردانگ را از داشتههای مکتوب در خصوص بیابانها را در اینجا قرار دهیم. اگرچه پایگاه میراث جهانی بیابان لوت نیز در اقدامی پسندیده کانالی را در بستر رسانهای تلگرام برای مخاطبین اینگونه اطلاعات فراهم کرده است امابه دلیل آنکه برای بسیاری از علاقمندان دسترسی به این فضا به دلیل ف ی ل ت ر بودن آن میتواند مشکل باشد که به این جهت نسبت به ایجاد این کتابخانه که در دسترس باشد اقدام به عمل آمد.
پس این پست بهروزرسانی خواهد شد و کتابها و سفرنامههای مربوط به بیابانهای ایران در اینجا به عنوان کتابخانه الکترونیکی یاردانگ قرار میگیرد. (با توجه به اینکه بعضی از این کتابها احتمالا دارای حق کپی رایت بوده و ناشر دارای حق و حقوقی در این موارد میباشد، ناشر در اینگونه موارد میتواند از طریق ایمیل info@yardang.ir اعلام تا نسبت به تصحیح اقدام به عمل آید.)
- کویرهای ایران نوشته سون هدین
ترجمه پرویز رجبی از انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
جهانگرد فعال سوئدی که با سفرهای خود به ایران و همینطور تصاویری که به هنرمندی هرچه تمامتر آنها را به قلم درآورده توانسته راهگشای مناطق بیابانی ایران و افغانستان تا هند و تبت باشد. فایل این کتاب را از این لینک دریافت کنید +
- سفرنامه خانیکوف گزارش سفر به بخش جنوبی آسیای مرکزی
ترجمه دکتر اقدس یغمایی و ابولقاسم بیگناه از موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی
جغرافیدان و دانشمند روسی که سفرهای زیادی را به ایران به عنوان نماینده سرکنسولگری روسیه در تبریز داشته و شرح سفر خود را در این کتاب قدیمی بیان کرده است. فایل این کتاب را از این لینک دریافت کنید +
- سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس یا دوهزار میل در ایران
ترجمه حسین سعادت نوری از انتشارات کتابخانه ابنسینا
یکی از افسران انگلیسی که به نوعی برای خنثی کردن اقدامات ماموران روسی به ایران وارد شد و در جنگ جهانی اول هم به عنوان رییس پلیس جنوب ایران منصوب گردید. ژنرال سایکس مناطق بسیار از ایران به خصوص شرق و جنوب شرقی ایران را به عنوان یک محقق جغرافیا و تاریخ دیده و در این کتاب ماحصل برداشتهای خود را به نگارش در آورده است. فایل این کتاب را از این لینک دریافت کنید + -
عبور از صحاری ایران نوشته آلفونس گابریل
ترجمه فرامرز نجد سمیعی از انتشارات آستان قدس رضوی
دکتر آلفونس گابریل پزشک اتریشی که به همراه همسرش (آگنس – گابریل -کومر) سه بار به ایران سفر کرده است. دکتر گابریل در سفرهای خود کویرها و بیابانهای ایران را زیر پا گذاشته و در یک بررسی علمی آنها را از نظر جغرافیایی، زمینشناسی، گیاهشناسی و جانورشناسی مورد مطالعه قرار داده است. در این کتاب ماحصل برداشتها و گزارشات وی را خواهید خواند. فایل این کتاب را از این لینک دریافت کنید +
روستای مکی
شهرستان راور از دوران گذشته به دلیل قرار داشتن در حاشیه بیابان لوت و بالطبع در راه کاروانیان مورد توجه بوده و از این جهت که در این شهرستان کاروانسراهای زیادی وجود دارد به آن لقب شهر کاروانسراها دادهاند. راور با داشتن باغهای انار و با محصولی خوش رنگ و دانه درشت و همینطور انجیر آن مشهور بوده و به همین جهت به عنوان قطبی در صنعت باغداری منطقه شناخته شده بود. علاوه بر اینها راور شهر قالیهای دست بافت بود که پتانسیل مناسبی برای مرکزیت آن در منطقه برای اسکان و ایجاد روستاهایی در اطراف آن بود. متاسفانه به مرور زمان با برچیده شدن داربست قالیها و تبدیل باغهای انار به پسته هر دو این شاخصه دیگر از یادها رفته و روستاها هم از جمعیت سابق خود خالی شدند و صنعت کشاورزی و قالیبافی هم رونق خود را از دست داد. اما هنوز هم راور دارای پتانسیل مناسبی برای صنعت گردشگری است.
یکی از این مکانها زیبای این شهرستان روستای مُکی و طبیعت اطرافاش است. روستایی بکر و زیبا در کنار حاشیه بیابان لوت که با تنوع گیاهی و جانوری بسیار، آنهم در آخرین نقطهای که آب و آبادی در کنار دشت وسیع لوت که از چشمها دور افتاده وجود دارد قرار گرفته است.
روستای مکی در ۳۵ کیلومتری شرق شهرستان راور است و راه دسترسی به آن نیز از نزدیکی قلعه قهقهه میگذرد. با قرار گرفتن در ابتدای مسیر خاکی روستا به نظر میرسد در حال عبور از محل دفن نخالههای ساختمانی هستید ولی با گذشتن از آنها ناگهان وارد جادهای خاکی و پر پیچ با دیوارههای چند متری میشوید که انگار به نوعی در صحنههایی از فیلم Mad Max قرار گرفتهاید. با عبور از دهلیزهایی که هیجان عبور را برای شما دوچندان میکند به درهای با کوههای کوتاه اطرافش میرسید و در ادامه راه از گدار چند رودخانه خشک، رودخانههایی که با عرض وسیع خود حکایت از سیلابی بودن منطقه دارد و پس از آنها راه به یک دوراهی میرسد که با تابلویی کوچک مسیر روستا و آبشار ییلاقی آن مشخص شده است. روستای مُکی این روزها تقریبا خالی از سکنه است و به نظر میرسد به روستایی فصلی تبدیل شده و فقط در فصل کشت و کشاورزی ساکنانی که از آنجا به شهرستان راور کوچ کردهاند به زمینهای خود برای کاشت تا برداشت محصول برمیگردند. برای رسیدن به آبشار باید در دو راههای که راه روستا و آبشار را از هم جدا میکند به راه سمت چپ وارد شد و تا انتهای دره پیش رفت. جایی که درختان نخل و مزارع از دور پیدا است همراه با رودخانهای که در دره منتهی به آن جریان دارد با کلبههایی کوچک و سقفهای گنبدی که برای زندگی در فصل کاشت توسط مردمان روستا ساخته شده است. ییلاق کنار روستا که آبشاری در آن جریان دارد به بهشتی میماند که در حاشیه بیابان لوت قرار دارد، نام آبشار به نام روستا مشهور شده است، آبشار مُکی دارای دو طبقه است که با آب نسبتا گرم و متبوعی با حدود ارتفاع ۱۲ متر به حوضچه کوچک سنگی زیر خود میریزد، و با صدایی زیبا که در سکوت دره میپیچد آن را میشکافد و به پایین دست میرود. آب آبشار در مسیر رو به پایین توسط جوی آبی باریک به استخری در محوطه نخلستان و کلبهها میریزد و از آنجا به زمین کشاورزی که به نظر زیر کشت گندم و جو رفته است وارد میشود و از باغ نخل کوچکی که زیبایی دوچندانی به این مکان داده خارج میگردد. جالب آن است که مشخصا این آبشار و چشمه یا رودی که آب آن را تامین کرده به یقین پرآب تر بوده و در گذشته مشخصا رود پر آبی از اینجا جریان داشته است، چرا که آثار رودخانه عریضی در پایین دست این آبشار به وضوح با عمق زیاد مشخص است.
در بالادست کلبهها و روی کوه مجاور قبرستانی وجود دارد که نشان از دفن مردم روستای مُکی از قدیم در آن جا میدهد، مکانی پوشیده شده از سنگ که اگر دقت نکنید قبرها را نخواهید دید. با نبودن سنگ قبر یا نشانهای روی آنها، از قدمت، نام و نشان قبرها چیزی مشخص نیست و تنها منظرهای که از بالای آن به خوبی بیابان لوت پیدا است، حسرتی دوچندان را برای ما نسبت به دفنشدگان دست میدهد.
منظرهای از درخشش دشت لوت بر بلندای روستای مکی
کاروانسراها بناهایی بومزاد ایران
عصر طلایی توسعه معماری،ساخت، مرمت و تزیینات در ایران به عهد صفویه که به نوعی عصر شکوفایی معماری در ایران است برمیگردد و بالطبع کاروانسراهای ایران هم در این دوران درخشان بینصیب نمانده است و از نظر تعداد و زیبایی در ساخت از دوره صفویه کاروانسراهای زیاد و چشمنوازی را به یادگار داریم. اما ساخت بنای کاروانسراها در ایران به نوعی بومزاد بوده چرا که از دوران پیش از اسلام نیز ساخت کاروانسراها در تمامی چهارگوشه این سرزمین رایج بوده است.
نام کاروانسرا + از دو کلمه کاروان به معنی جمعی از مسافران که گروهی سفر میکنند و سرا به معنی خانه و مکان است که هر دو کلمه از واژگان پهلوی ساسانی است. از دیر زمان در دوره باستانی نیز با توجه به نیاز انسانها برای داشتن سرپناه در همه مواقع، حتی در حین سفر به نوعی کاروانسراها مطرح بوده و در دورههای تاریخی مختلف بسته به وضعیت جامعه از بابت اقتصادی، نظامی و مذهبی بر روی ساخت و شکل این سازهها و پیشرفت آنها اثرگذاری داشته است.
در منابع تاریخی احداث بناهایی به عنوان کاروانسرا از زمان هخامنشیان ذکر شده و هرودت مورخ یونانی نیز از منزلگاههایی بین شوش و سارد که توسط هخامنشیان ساخته شده بوده یاد کرده است. اگر چه سازههایی با این قدمت تاریخی از آن دوران به جا نمانده و یا به صورت ویرانهای آثار آنها را میبینیم، ولی مشخص است که با توجه به نیاز مبرم در آن دورههای تاریخی برای ارسال پیکهای خبری و همینطور تامین امنیت راهها برای مسافران احداث چنین بناهایی از واجبات زمانه خود بوده است. این مهم به دوران اشکانیان و ساسانیان هم تسری پیدا کرده است و کاروانسراهایی چون دیرگچین و رباط انوشیروان، دروازه گنج و یا کنار سیاه هم از آن جمله است.
پس از این دوره باستانی و در دوره اسلام نیز، از آنجا که عام المنفعه بودن این گونه سازهها در دین اسلام تاکید شده بوده، اهمیت ساختن و مرمت کاروانسراها را بیش از پیش نشان داده است که از آن جمله میتوان به رباط چاهه یا ماهی اشاره کرد. البته با حمله قوم مغول به این سرزمین وقفهای در ساخت این بناها روی داده ولی با روی کار آمدن ایلخانیان، آنها بر اهمیت راهها و در نتیجه اینگونه سازهها در بین راهها پی بردند و دوباره فعالیت عمرانی ساخت کاروانسراها نیز دوباره شروع شده است.
نوع ساخت، زمان ساخت، مکان ساخت و همینطور پلان کاروانسراها همه میتوانند در تقسیم بندی نوع آنها موثر و تفکیک کننده بوده باشد.به عنوان نمونه پلان چهار ایوانی، گرد، مربع و مستطیل و یا حتی از بابت قرارگیری آنها در مسیرهای دشت و بیابانی یا کوهستانی همه جزو عواملی مهم برای تقسیمبندی این سازهها است.
جالب است بدانیم تا قرن حاضر نیز این بناها به نوعی در زمان خود مورد استفاده قرار داشته و با ورود ماشینهای سواری به ایران و تغییر مسیر جادهها، کاروانسراها با تغییر کاربری در اختیار سازمانهایی چون ژاندارمری و آموزش و پرورش قرار گرفت و به مرور زمان بدون استفاده شده و با بیتوجهی به مرمت سالیانه، متاسفانه بسیاری از آنها به ویرانه تبدیل شدند و در حال حاضر نیز بیشتر آنها خراب شده و رها شده و تعداد اندکی هم که در نزدیکی جادهها باقی ماندهاند به رستوران و یا بومگردی تبدیل شده اند.
بناهایی که به نوعی در فرهنگ و تاریخ ما عجین شدهاند و اینگونه بیمهری در نگهداری از آنها جایز نیست. بناهایی که با کمی درایت در نگهداری از آنچه باقیمانده میتواند هویت تاریخی ما را نشان دهد.
کتابخانه پایگاه میراث جهانی بیابان لوت
پایگاه میراث جهانی بیابان لوت در فضای مجازی و بستر تلگرم اقدام به باز کردن کانالی کرده است که میتواند به خوبی نیازهای کتابخانهای علاقمندان به بیابان لوت را برآورده کند. در این کانال کتاب، مقاله، نقشه، بروشور، عکس، فیلم و اطلاعیههای مهم به صورت فایل الکترونیک ذخیره شده و میشود. امید داریم با این بستر جدید که فراهم شده از منابع کمتر شناخته شده در خصوص بیابان لوت بهره ببریم. در اینجا + لینک این کانال گذاشته شده است که بدیهی است در حال حاضر باید با ف ی ل ت ر ش ک ن وارد آن شد.
بیابان شور یا بیابان بهاباد
بین شهرستانهای طبس، کرمان و یزد در استانهای خراسان جنوبی (قُهستان) و کرمان و یزد بیابانی واقع شده است که به اشتباه از آن به عنوان قسمتی از بیابان لوت نام برده میشود و این اشتباه حتی تا جایی پیش میرود که بعضی حتی از آن به عنوان قسمتی از بیابان لوت شمالی نام بردهاند. این بیابان اختلافات زیادی در عوارض موجود در آن با بیابان لوت دارد و در کتابهای تاریخی و سفرنامههای موجود هم به این بیابان نام بیابان شور را دادهاند و از همین نظر راهی که از آن میگذرد هم به نام راه شور معروف بوده است. به نظر میرسد که واژه شور در این اسامی صرفا به دلیل وجود آبهای شور در این بیابان است، اگر چه در بعضی از نوشتههای به جا مانده از قدیم نام این بیابان را به بیابان یزد، بیابان بهاباد و یا بیابان طبس هم اطلاق کردهاند.
در بیابان شور بیشتر از آن که دشت ببینیم عوارض ناهموار دیده میشود که احتمالا تشکیل آنها از دوران رسوبی دوم زمینشناسی است. در این بیابان سه راه بزرگ از مشرق ( کوهبنان به طبس)، مرکز (راه شور از بهاباد به طبس +) و مغرب (تقریبا همان راه طبس به یزد فعلی)، کرمان و یزد را به قُهستان پیوند میداده است که هر سه راه تاریخی و بسیار کهن میباشد به گونهای که مارکوپولو سیاح ونیزی نیز در سفرنامه خود از عبور از این بیابان در هشتصد سال پیش یاد کرده است.
لازم به ذکر است که گروه یاردانگ در زمستان سال ۱۳۹۷ مسیر راه شور را در این بیابان پیموده و با تحقیقات کتابخانهای و میدانی توانست با بدست آوردن نشانههای ذکر شده در منابع به حقیقت این راه (راه شور) و احیا آن برسد. راه شور بنا به ثبت در سفرنامه مارکوپولو و در حدود هشتصد سال پیش توسط این سیاح ونیزی پیموده شده بود (از بهاباد به فهلنونج، فهنونج).
به عنوان نمونه، در گزارشات پرفسور مستوفی جغرافیدان بزرگ ایرانی که در خصوص بیابان لوت تحقیقات جامعی از خود به جای گذاشته (به دلیل ارتباط راه کاروانیان از خراسان جنوبی به کرمان) نیز از این راه و نشانههای عبور در آن گزارش شده و در قسمتی از آن گزارش به مکانی به نام هزارچیل برمیخوریم با این نشانهها: شیستهای ورقهای از زمین بیرون زده و در طول زمان نیز کاروانیان ورقههای شکسته را جمعآوری کرده و در کنارهم قرار داده که به مانند میلهای نشانه راه درآمده و این مکان را هزارچیل میگویند.
لازم به ذکر است که سون هدن مستشرق سوئدی هم از بیابان عبور کرده و به نوعی پاجای پای مارکوپولو گذاشته است.
ثبت عکس منسوب به این مکان را در اینستاگرام یاردانگ + و اینجا مشاهده میکنید.
میل نادری
در استان کرمان و جاده بم به زاهدان، بعد از شهرستان فهرج برج بلندی را در میانه جاده میبینیم که به شکل مناره و میل ساخته شده است. سازهای آجری با حدود ۲۰ متر ارتفاع و قاعدهای ۱۴ متری که به نام میل نادری مشهور است. داخل این برج یا میل پلکانی مدور قرار دارد و دسترسی را به بالای برج را امکان میدهد که در حال حاضر سالها است درب ورودی آن با آجر مسدود شده است. در بالای این میل، اشکال هندسی زیبایی با آجر قرمز رنگ کار شده که به نوعی سبک بناهای سلجوقی را تداعی میکند. برخلاف نامی که بر آن نهادهاند این برج هیچ ربطی به نادر شاه نداشته و بنا به مستندات تاریخی منتسب است به قاورد شاه سلجوقی، در زمان سلجوقیان و نامگذاری فعلی آن به دلیل آن است که احتمالا در زمان نادرشاه میل تعمیر و بازسازی شده است و از این رو به میل نادری مشهور شده است.
میل نادری یکی از دورافتادهترین مناره و میلها در ایران است که در ناحیهای خشک و بیابانی قرار گرفته و کاروانیان را در زمانهای کهن راهنمایی میکرده است. این سازه در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۱۴۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.