بدین وسیلهیاردانگنیز به مانند سالهای گذشته، نوروز سال ۱۴۰۴ را به شما همراهان همیشگی تبریک میگوید. سرزمین کهنسال ایران در طول تاریخ پر فراز و نشیبی که داشته، همواره مسافران و سیاحان زیادی را به سوی این اقلیم کشانده و همگی جذب فرهنگ، تاریخ، جغرافیای بینظیر و هنر پر بار ایران شدهاند. مسافران این سرزمین هرکدام از دیدگاه خود امور جاری زمانه را دریافته و سفرنامههایی را به رشته تحریر در آوردند که بسیاری از آنها جزو منابع مهم تاریخی و جغرافیایی به شمار میروند. آرتور دوگوبینو (Joseph Arthur de Gobineau) در شمار این سیاحان است. «مکاتبات تاریخ ایرانیان» و «سه سال در ایران» از مهمترین آثار اوست که تماما به ایران اختصاص دارد. بد نیست در فرصت بوجود آمده از گزیده سخنان کنت آرتور دوگوبینو، خاورشناس، مورخ و دیپلمات فرانسوی در خصوص ایران گوییم.
Joseph Arthur de Gobineau
آرتور گوبینو در نامهای که به خواهرش نوشته، ایران را سرزمینی نامیده است که در آن همهچیز هست. زندگی، خدا، هستی و نیکی. شاید به همین دلیل بود که گوبینو پایبند ایران شد و دو اثر خود را به این سرزمین و مردمان آن اختصاص داد. آرتور به ایران آمد تا ببیند مردم این سرزمین پهناور و باستانی چطور زندگی میکنند و چطور میاندیشند تا دانستههای خود را برای جهانیان مکتوب و مستند کند.
ایران، ایران خواهد ماند و نخواهد مُرد!
گوبینو مورخی تیزبین و موشکاف بود. وی روایتهای مختلفی از ایران عهد ناصری دارد و برخی از تجربیات خود را مکتوب کرده است. مرور خاطرات گوبینو درباره مردم عهد ناصری به ما کمک میکند تا دریابیم مردم ایران در آن دوره تا چه میزان برای مقوله تاریخ و هویت ملی خود اهمیت قائل بودند و دیدگاه شان درباره معیارهای ملیت چه بوده است.
گوبینو ایران را سنگ خارایی مینامد که با وجود ناملایمات بسیار در طول تاریخ هم چنان همان است که بود. وی افزوده که ایرانیان خود را در کشورشان و کشور را در خودشان دوست دارند. آنان با بیاعتنایی به آمد و شد حکومتهای گوناگون نظر میکنند، بی آنکه علاقهای به یکی از آن حکومتهایی که از بالای سر آنها میگذرند، نشان دهند. بدینسان، آنان مردمانی عاری از حس وطنپرستی سیاسی به نظر میآیند، اما کشورگشاییها و چیرهشدنها، بیآنکه به فردیت ایرانی آسیبی برسانند، نیروی خود را از دست داده و نابود میشوند. به عبث، میتوان بخشی از ایران را جدا یا سرزمین آن را تقسیم کرد. نمیتوان نام ایران را از آن گرفت، ایران، ایران خواهد ماند و نخواهد مُرد.
(آرتور دوگوبینو) ایران در نظر من، چونان سنگ خارایی است که موجهای دریا آن را به اعماق راندهاند، انقلابات جوی آن را به خشکی انداخته، رودی آن را با خود برده و فرسوده کرده است. تیزیهای آن را گرفته و خراشهای بسیاری بر آن وارد آورده، اما سنگ خارا که پیوسته همان است که بود، اینک، در وسط درهای بایر آرمیده است. زمانی که اوضاع بر وفق مراد باشد، آن سنگ خارا گردش از سر خواهد گرفت. اهمیتی ندارد که کدام عنصر طبیعی پیروز شده یا چه حوادثی رخ داده باشد. تا زمانی که او از میان نرفته باشد، همان سنگ خارا خواهد بود و به جای نیرویی که بخواهد در درازای یک سده اندک آسیبی بر او وارد کند، او بر هزار نیروی مشابه چیره خواهد شد.
آرتور دوگوبینو مینویسد: «ایرانیان قومی باستانیاند و چنان که خود میگویند، شاید، کهنترین ملت جهاناند که حکومتی منظم داشتهاند و بر روی زمین همچون ملتی بزرگ عمل کردهاند. این حقیقت در ذهن هر خانواده ایرانی حضور دارد و تنها گروههای درس خوانده نیستند که این مطلب را میدانند و آن را بیان میکنند. حتی مردمان طبقات بسیار پایین نیز همین سخنان را تکرار میکنند و آن را موضوع گفتگوهای خود قرار میدهند. این مطلب شالوده استوار حس برتری آنان و یکی از اندیشههای عمومی و بخش ارجمندی از میراث معنوی آنان است. گاه شنیدهام که به تعارف میگویند که فرانسویان عالیترین نمونه نظام پادشاهی کهن اروپایی را به وجود آوردهاند و از این حیث به ایرانیان شباهت دارند.»
عالی بود
نوروزتان مبارک
خدا قوت
نوروز شما هم مبارک … سپاس از اینهمه محبتتان