در بیابانها چیزی به نام راه به مانند آنچه ما از راه و جاده در نظر داریم وجود نداشته است! راهها به عنوان یک جاده، عموما مشخص نبوده و به خودی خود و به مرور زمان با عبور کاروانیان شکل گرفتهاند. عبوری که توسط راهنمایان بیابان انجام میشده است.
در حقیقت راههای بیابانی + به صورت موازی و در کنار هم، مکانهایی که دارای چشمه آب یا حوض انباری باشد را به همدیگر وصل میکردند، مکانهایی که بعدا به فراخور محل بعضا به منزلگاه کوچک یا بزرگ نیز تبدیل میشده است.
راهها در بیابان آن هم در مسیرهای طولانی به چشم بینندهای که به راه بیابانی آشنایی ندارد دیده نمیشود، هرچند که در مسیرهای مشخص بیابانی و کاروانرو، راه به صورت مسیر و نواری روشن از بقیه عرصه بیابانی کنار خود مشخص است. البته این را هم درنظر بگیریم که مسیرها و راههای مشخص هم در بعضی مواقع در اثر پوشیده شدن در زیر ماسههایی که طوفان به همراه میآورد از نظر پنهان میشدند، یا در بعضی مواقع در اثر بارش باران مسیر کاملا شسته شده و از بین میرفته است و نقش راهنمایان بیابان بیشتر از قبل تعیین کننده سلامت کاروان و عبور آنها بوده است.
اینجا است که نقش راهنمایان بیابانی مشخص میشود، تعجب برای ما به عنوان ناظر، حاصل از آن است که فرد راهنما چگونه بر اساس علایم و نشانههایی که برای ما بیگانه است و حتی به چشم نمیآید راه را تشخیص میدهد. همراه شدن با راهنمایان بیابانی به خوبی به شما درک بالایی از خصوصیات اخلاقی این افراد از جمله تشخیص صحیح، راسخ بودن و قطعیت آنان خواهد داد. در مسیری وقتی که راه را نمیبینیم و برای ما عرصه بیابانی تفاوتی ندارد، آن موقع است که میبینیم، راهنمای بیابان با آرامش در این عرصه وسیع به جلو و رو به هدف پیش میرود و ما چارهای جز دنبالهروی از آنان را نداریم.
شاید این قابلیت منحصر بهفرد، یک قابلیت ژنتیکی است که در نسل راهنمایان بیابانی تکرار میشود. قابلیتی که حتی آنها را وا میدارد در مسیرهایی که حتی یکبار هم از آنها گذر نکردهاند راه را به درستی تشخیص داده و بدون هرگونه خطایی به درستی مسیر را به پیش ببرند.
اینگونه افراد که در قدیم به عنوان قافلهسالار کاروان را از بیابان عبور میدادند به طور معمول علاوه بر حواس خود به چهارپایان همراه نیز اعتماد کافی دارند. شترهایی که با تجربه بوده و مسیر را بارها پیمودهاند را در جلو کاروان قرار میدادند و در جاهایی که تردید به ذهن راهنمای کاروان رو میآورد، آنها گوش به آوای زنگ شتر پیش رو و با آزاد ساختن مهار شتر، با دادن آزادی عمل چهارپای آشنا به راه پیش میروند و از مخمصه ایجاد شده اینچنین بیرون میآمدند.
راههای بیابانی عمدتا در طول شب پیموده میشود مگر آنکه راه چنان دشوار باشد که قافلهسالار ترجیح دهد روز و شب کاروان در راه باشد. همانگونه که گفته شد راه در حقیقت از یک محل دارای آب به محل دیگری ختم میشده است. برای کاروانیان برداشت آب اول و آخر بسیار مهم بوده است و آب در مشکهای مخصوص برای کاروانیان برداشته و حمل میشده و شترهای بیابانی نیز به عنوان کشتیهای بیابانی این تشنگی و کمبود آب را متحمل میشدهاند. همین قانون نانوشته میان راهنمایان بیابان برای نگهداری و رسیدگی به مکانهایی که دارای آب و در مسیر راه میباشند راه را باز نگه میداشت و مسیر گذر برای کارونیان مشخص بود.
راهنمایان بیابانی، حرفهای خاص را دنبال میکردهاند. حرفهای که همگان به بیباکی آنان در آن رشک برده و آنان را محترم میشمردند. آنان در تمام دوران زندگی خود به کاری مشغول بودند که کوچکترین بیاحتیاطی و خطایی به مرگ وحشتناک خود و همراهانشان ختم میشده است.
متاسفانه با ورود خودروها به ایران و قرار گرفتن آنها برای مصارف عمومی، به مرور حرفه قافلهسالاری و کاروانداری از میان رفته است. نبودن این افراد با تجربه و آگاه به اقلیم و محیط نتیجهای ویرانگر برای راههای بیابانی داشته است. به مرور این راهها از یادها پاک شده و قافلهسالاران و راه بلدان بیابانی نیز دیگر هدفی برای امانت و نگهداری آنچه میدانستند را به نسل بعدی خود نداشته و این مهم به علتی اساسی تبدیل شد، علتی برای فراموشی راههای کهن و از بین رفتن آنها به مرور زمان طی چند دهه.
از آنجاست که گروه یاردانگ هدفی بزرگ را پیگیر شد. پیدا کردن راههای کهن و باستانی برای شناخت منطقه بیابانی و رسیدن به اطلاعات کاملی از فرهنگ، تاریخ و جامعه محلی از دوران قبل، زمان آبادی راههای کهن
اگر شما هم از این افراد خبره و مطلع سراغ دارید برای ما بنویسید. یاردانگ ملک محمد نارویی را کسی که حتی مستشرق مشهور بیابانهای ایران یعنی آلفونس گابریل نیز از او به درستی یاد کرده و حتی کوهی + را به نام وی در بیابان نام نهاده که در پستی جداگانه + در یاردانگ از آن نوشتهایم. ما خوشحال میشویم از طریق شما همراهان بتوانیم به نسلهای باقیمانده از این راهنمایان بیابانهای ایران دسترسی پیدا کنیم.