مدتها است که از چاپ سفرنامه مارکوپولو میگذرد و برای ما تنها این وظیفه باقی است که در توانمان گزارشهای او را با شرایط فعلی و حقیقی تطبیق دهیم و هماهنگ سازیم. کاری که در جهت درستی مسیر و مکانهایی که در این سفرنامه از آنها ذکر میکند جز با تجربه و همقدم شدن با وی میسر نمیباشد +.
مارکوپولو در سال ۱۲۵۴ میلادی در ونیز ایتالیا متولد شد و در سال ۱۲۷۱ میلادی نیز از طریق کشورمان ایران به همراه عمو و پدرش راهی چین شد که ماحصل این سفر و سفرهای دیگرش در سفرنامهای از ۸۰۰ سال پیش فاصله با ما، هنوز هم دارای جذابیتهای فراوان است. سفرهایی که بیشتر در ایران آنهم نه از راههای مرسوم بلکه از کوره راهها گذشته و به همین دلیل هنوز هم خط سیر قطعی و قاطعی از عبور مارکوپولو از ایران نداریم، مگر آنکه بتوانیم جا در پای او گذاشته و بر اساس نوشته و نشانیهای داده شده در سفرنامه او به نکات بیشتر و درستتری برسیم، کاری که در گذشته توسط آلفونس گابریل انجام شد و طی دهههای اخیر نیز توسط گروه یاردانگ با رجوع به منابع کتابخانهای و میدانی کردن آنها به انجام رسید و به نتایج مهمی نیز در این خصوص دست پیدا کرد +.
در گذشته دور آنهم برای تجاری همچون برادران پولو رسم بر یادداشت برداری روزانه و حتی نوشتن خاطرات نیز مرسوم نبوده و از بداقبالی مارکوپولو و اسارت وی توسط جنوبیها فرصتی شد تا بتواند کتابی را در خصوص هر دو سفرش به چین به نگارش درآورد. تا به امروز ما اطلاع دقیقی از سطح معلومات و سواد مارکوپولو نداریم و از شواهد این چنین برمیآید که تنها توانایی خواندن را داشته است. به گفته خودش در این سفرنامه، وی برای نگارش کتاب از دوستش به نام روستیچلو Rustichello که که همراه او در اسارت بوده و رماننویسی حرفهای بوده کمک گرفته است. به یقین برای ترجمه کتاب به زبانهای دیگر دوستان زندانی دیگر مارکو نیز به آنها کمک کردهاند و به یقین دستکاریها و اضافههایی در این سفرنامه توسط آنها به نوشته کتاب آمیخته و اضافه شده است که همه اینها دلایلی برای شک و تردید در نوشتههای کتاب است، تردیدهایی که از همان زمان تا به امروز بر آنها افزوده شده است.
روشن نبودن خط سیر عبور مارکو در سفرهای طولانی از آنجا است که نه تنها از خودش در این سفرنامه چیزی نمینویسد بلکه مسیرهایی را انتخاب میکند که بیشتر کوره راههای قدیمی + بوده و کمتر کسی از آن مسیرها عبور کرده است و بیشتر میل بر آن داشته تا از راههای کاروانرو و مرسوم آن زمان دوری کند. باید بدانیم ۸ قرن پیش حتی نقشه نیز برای استفاده و استناد به آن وجود نداشته است تا مارکوپولو از آنها استفاده کند، چیزی که برای ما که به نقشهها و اطلاعات جغرافیایی یک منطقه برای عبور عادت کردهایم دشوار به نظر میرسد. متاسفانه مارکو دقت چندانی به جغرافیا و ثبت مسیر خود نداشته که اگر چنین بود شاید اثر نگارش شده توسط وی به بزرگترین سند جغرافیایی دوران خود تبدیل میشد.
آنچه آلفونس گابریل از مارکوپولو میگوید این است: مارکوپولو آدم ساده ای بوده است. خشک و کاسب پیشه با گوهری راستین و با این که هیچ حرفهای را نیاموخته بود در بسیاری از کارها مهارت داشته است. سالهای طولانی اقامتش در مشرق زمین اغلب رفتارهایش را به رنگ شرقی درآورده ولی از تربیت والا و رفتار لطیف آسیایی بهره چندانی نگرفته بود. با این وجود به طور یقین در آسیا و به خصوص چین با دانشمندان بلند پایهای رفت و آمد داشته است، هرچند که تحت تاثیر فرهنگ آنها قرار نگرفته است.
در مجموع گزارشهای او در سفرنامهاش بسیار یکنواخت بوده و در آن از شرح موقعیتهای مکانی صرفنظر شده و برای شمردن فاصلهها از تعداد روزهایی که برای طی کردن نیاز داشته استفاده میکرده، اگرچه جهتها و فاصلههایی که ارایه کرده نیز کاملا تقریبی بوده است و استنادی به آنها نمیتوان کرد.
در کل کتاب سفرنامه مارکوپولو از اهمیت بالایی برای شناخت مناطق و راههای زمان قدیم برخوردار است که میتوان در کنار سفرنامههای دیگر مستشرقین از آن استفاده کرد، سفرنامهای که نامش را احوال جهان گذاشتند.
مارکوپولو در سالهای ۱۲۷۳-۱۲۷۲ میلادی و بار دیگر در سالهای ۱۲۹۴-۱۲۹۳ میلادی از ایران عبور کرده است و به دلیل کمبود گزارشهایی از وی فقط میتوانیم ردی از سفر نخستین او را در سفرنامهاش بیابیم.
یادش بخیر
عصرهای کودکیم را با کارتون مارکوپلوبه یاد می اورم.که باچه هیجانی به همراه او به سفرهایش میرفتم.
و چقدر اموزنده بود.
با درود بیکران
در حال حاضر با وجود نقشه ، امکانات و امنیت نسبی تردد از کوره راهها با مخاطرات فراوان همراهه ،
به راستی توانایی و پشتکارش غیر قابل تصوره
بله همین طور است … سپاس از شما