در بین مستشرقین و سیاحانی که توجه به ایران و به خصوص بیابانهای آن را داشتهاند دکترآلفونس گابریل به دلایل زیادی دارای جایگاه خاصی است.
گابریل در چهارم فوریه ۱۸۹۴ در برلین اتریش متولد شد و در ده سالگی به همراه خانوادهاش به وین مهاجرت نمود و در آستانه ۱۸ سالگی به تنهایی عازم شمال آفریقا شد. در این سفر بود که با بیابانهای مصر آشنا شد و این شاید سرآغازی بود که به علاقه خود به بیابانها پی ببرد.
تحصیلات خود را در رشته پزشکی در سال ۱۹۱۲ و در وین ادامه داد. پیش از سفر به ایران و گرفتن مدرک دکتری خود به بسیاری از کشورها سفر کرد. هند غربی، جزایر کارایب و جنگلهای ونزوئلا از مکانهای دور افتادهای بود که بتواند به اهداف پژوهشی خود دست پیدا کند و از این رو تمامی مشاهداتش را ثبت میکرد و از آنها مقالات متعددی در زمینه مردمشناسی، گیاهشناسی و جانورشناسی نیز به چاپ رساند.
در سال ۱۹۲۷ اولین سفر بزرگ خود را به ایران به همراه همسرش اگنس فون کومر پایه گذاشت، این سفر برای پیدا کردن رد پای سفر مارکوپولو بود که از صحراهای سوریه شروع شد و با وجود درگیریهای منطقه و اوضاع سیاسی آن زمان مسیری که قرار بود به عربستان برسد به بندرعباس ختم شد و از آنجا وارد فلات مرکزی ایران شد.
او از بندرعباس به سمت کوههای گنو رفت و پس از عبور از میناب به عنوان اولین اروپایی وارد منطقه بشاگرد و مرکز آن انگوران شد. از بشاگرد به سمت غرب حرکت کرد و به باتلاق جازموریان رسید که اینجا هم به همراهی همسرش از اولین سیاحان غربی بود که در سال ۱۹۲۸ وارد این ناحیه شد. از جازموریان به سوی بیابان لوت حرکت کرد و هدفش پیدا کردن رد پای مارکوپولو بود که توانست با پیدا کردن آن و از آن طریق به طبس برسد. گزارش جامع این سفر در کتابی تحت عنوان در شرق دور از دنیا در سال ۱۹۲۹ به چاپ رسیده است.
دومین سفر آلفونسگابریل به همراهی اگنس در اوایل سال ۱۹۳۳ میلادی بود و آنها در مسیری متفاوت از قفقاز وارد ایران شدند. این سفر با هدف جمع آوری اطلاعات بوم شناختی از بیابان لوت و کشف مسیرهایی از آن بود که تاکنون رد پای هیچ انسانی به آنجا نرسیده باشد. مسیر از تهران به سوی ورامین شروع شد و در امتداد ارتفاعات سیاه کوه به بقایای راه سنگ فرش رسیدند، راهی که از میان کویر و بیابان به سمت جنوب ادامه پیدا میکند. او از این راه این چنین یاد کرده است: این راه سنگ فرش که ساخته دست انسان است، مانند نوار مستقیمی از میان کویر عبور میکند و به عنوان یک اثر جالب با کانال سوئز کوس برابری میزند.به چه قدرت عمل باورنکردنی عظیمی نیاز بوده تا جاده را با سنگهای سختی که آوردن آنها به این جا خود یک سفر طولانی و چند روزه را لازم داشته است فرش کنند.
جاده سنگ فرش از عجایب دوران صفویه است که به طول ۳۰ کیلومتر و عرض ۶ متر که از روستاهای کهک ورامین تا کاروانسرای قصر بهرام امتداد دارد.
وی در ادامه مسیر خود به قم رسیده و در ادامه مسیر از سمت کویر مرنجاب (مرنجآب) به قصد عبور از دشت مرکزی ایران و رسیدن به ریگ جن گزارش کاملی را از جغرافیای منطقه ارایه کرده و در آن تصویری بسیار علمی از ریگ جن برایمان شرح میدهد که در حقیقت خط بطلان اولیه است بر پرده اوهام و خرافات این منطقه از دشت مرکزی ایران که با عبور از آن در ادامه به جندق میرسد. بد نیست بدانیم در حوالی منطقه حلوان نوعی مارمولک را شناسایی کرد که آن را Gymnodacty Lus Gabrieli نامگذاری کرده است.
دکتر و همسرش در ژانویه ۱۹۳۳ به مشهد رسیدند و پس از ۶ هفته توقف در این شهر به سمت جنوب خراسان راهی شدند. فریمان و سپس تربت جام مسیری بود که به سمت تایباد و خواف مسیر حرکت آنها بود و از آنجا نیز به بیرجند رسیدند. ادامه راه از بیرجند به سمت شهداد بود که بعد از رسیدن به این شهرستان کوچک راهی نهبندان شدند. مسیری که باید از دو روستای تاریخی دهسیف و دهسلم عبور میکردند، راهی که فاقد هرگونه پوشش گیاهی بود اما غنی از قبرهای تاریخی و کهن به همراه حوضانبار و علائم راهی بسیار کهن که از خرده سفالهای بسیار هنوز هم قابل مشاهده است. پس از رسیدن به نهبندان، راهی بلوچستان شد و در این مسیر نیز به گیاه جدیدی برخورد که آن را به نام Statice Gabrieli Born نامگذاری کرد. مسیر او به سمت کوه تفتان ادامه پیدا کرد و به شهر زاهدان رسید و از آنجا نیز به میرجاوه و پاکستان راهی شد. شرح مفصل این سفر در گزارشی به انجمن جغرافیایی وین و سپس در کتابی به نام عبور از صحاری ایران به چاپ رسید.
سفر سوم گابریل در سال ۱۹۳۷ و صرفا با هدف عبور از بیابان لوت جنوبی بود. اینبار نیز دوباره از قفقاز وارد ایران شده و پس از عبور از تهران و اصفهان به نائین و یزد رسید، سپس از یزد به کرمان راهی شد و از آنجا نیز به سمت بم حرکت کرد. از سمت بم به سمت شهداد راهی بیابان بیانتهایی شد که با همراهی پنج بلوچ و ۸ شتر در ناحیه حوزه آبگیر شهداد امکانپذیر بود و اینجا بود که شاهد حرکت بزرگترین تپه شنهای روان بود که از آنها به عنوان مرتفعترین نوع تپه ماسههای جهان نیز یاد میکند. وی برای عبور از خط سیر گالیندو و جاده بم به نصرت آباد استفاده کرد و از کوه سفید به صورت مورب به کشیت رسید، در این منطقه توانست به عمیقترین گودالهای بیابان لوت در حوضچه شهداد دست یابد و وضعیت آبهای سطحی منطقه را نیز به خوبی ترسیم کند. در نهایت نیز راهی زاهدان و زابل شد و وارد افغانستان شد و به سفر خود در ایران پایان داد. سفر آخر گابریل دستاوردهای بسیاری را به همراه داشت و از موفقترین سفرهای وی بود که در کتابی به نام از تنهاییهای ایران به چاپ رسید.
از کتابهای دیگری که آلفونسگابریل به نشر رساند میتوان لوت جنوبی و بلوچستان ایران، ایران بزرگ بدوی، سرزمینهای خالی از سکنه جنوبی ایران، لوت و مسیرهایش و همینطور مارکوپولو در ایران را نام برد. مهمترین کتابی که از وی برای ما به جا مانده است کتاب تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران که به درستی یکی از برجستهترین آثار در زمینه ایرانشناسی است. وی در سن ۸۲ سالگی در ۲۸ می ۱۹۷۶ پس از سالها تحقیق و مطالعه در خصوص کویرها و بیابانهای ایران چشم از جهان فرو بست. امید است بیش از پیش بتوانیم یاد و خاطره این مردان بزرگ در عرصه تحقیق و پژوهش را زنده نگاه داریم
کویر کسی را که یکبار گرفتار افسونش شده باشد، رها نخواهد کرد
به راستی او در بیابانها و کویرهای ایران به دنبال چه بود؟ پاسخ این پرسش در آثار و گزارشات به جا مانده از وی حاکی از آن است که وی تنها از سر شوق و میل شخصی که داشته پا به چنین سفرهای سخت و طاقتفرسا شده است و صرفا در جهت اکتشاف و تحقیقات خود را در معرض خطرهای بیشمار قرار داده است.
بادرود
مطالب خیلی خوب و کاملی بود.
سپاس از همراهی شما
درود
کتاب عبور از صحاری ایران به قلم ایشان پیشنهاد میشود .
سپاس
همه کتابهای دکتر گابریل ارزش مطالعه چند باره را دارد ولی همان طور که فرمودید کتاب عبور از صحاری ایران را میتوان انجیل بیابان نوردان نامید