از درفش شهداد چه میدانیم؟ اینبار در یاردانگ مروری بر باستانشناسی منطقه حاشیه دشت لوت خواهیم داشت.
موقعیت استثنایی دشت لوت در فلات ایران و در طول تاریخ برای محققان و کاوشگران همیشه دارای انگیزه و وسوسه فراوان برای پیمایش و کشف بوده و هست. قدیمیترین مطالب نیز از این بیابان بزرگ توسط جغرافیدانان اسلامی به مانند اصطخری، ابن حوقل و مقدسی است که از قرن چهارم هجری یا دهم میلادی به جای مانده است. جهانگردان غربی و مستشرقین غربی از قرن ۱۷ میلادی به این منطقه سفر کردهاند، این سفرها در جهت اکتشافات جغرافیایی، زمینشناختی، خاکشناسی، گیاه و جانور شناسی، کشف معادن و همینطور پیدا کردن راههای عبور از حاشیه این بیابان بزرگ بوده است +.
تا دهه ۴۰ شمسی هیچگونه بررسی و کاوشی برای مقاصد باستانشناسی در این بیابان و حاشیههای آن صورت نگرفته بود، چرا که تصور وجود هیچ تمدنی در کناره دشت بایر و غیر مسکونی لوت حتی از ذهن هم بیرون بود. اما در سال ۱۳۴۶ گروه موسسه جغرافیایی دانشگاه تهران بر حسب اتفاق در شرق ناحیه خبیص و شهداد کنونی و در محلی به نام دشت و چاله تکاب به نمونه سفالهای سطحی روی زمین دست پیدا کردند. سفالهایی که در آن زمان با توجهی که دکتر احمد مستوفی سرپرست این هیات به آنها داشت در اختیار هیات اداره کل باستانشناسی آن زمان قرار داده شد.
با توجه به این مهم، هیاتی از آن اداره در سال بعد به همراه گروه جغرافیایی دانشگاه تهران عازم منطقه شد تا به بررسی و شناخت بیشتر دست پیدا کنند. بررسی و شناختی که به کشف تمدنهایی قبل از تاریخ برای اواخر هزاره چهارم و هزاره سوم رسید.
شهداد کنونی به شکل مثلثی در حاشیه دشت لوت قرار گرفته که راس این مثلث به طرف دره کناران و قاعده آن به سمت شرق حوزه تکاب و کلوتهای موازی حاشیه لوت میرسد. به نظر میرسد عامل اصلی در نگهداری جامعه انسانی در این ناحیه همان آب دایمی است که در دشتی فاقد زندگی گیاهی و جانوری جریان دارد. آبی که منشا حیات و کشاورزی در آن دوره بوده است.
جابجای شهر شهداد از دوران قبل از تاریخ تاکنون در وسعت زمینی حدود ۶۴ کیلومتر مربع میباشد و انگار که ساکنین قبل از تاریخ در حدود ۶ کیلومتری شرق شهداد ساکن بودهاند و از این روی منطقه خبیص کهنه در جنوب شهداد فعلی قرار داشته است.
از مهمترین آثار به جا مانده در اطراف شهداد میتوان به قلعه و کوشک روموک و قلعه کهنه ساسانی و بنای امامزاده زید و آقوس کلیا در شرق و بنای قلعه چهغوکی را در جنوب آن نام برد. در خبیص کهنه باستانشناسان در کاوشهای به عمل آمده به آثار و اشیا تمدنی درخشان و کهن دست پیدا کردند که قدمتی در حدود اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم قبل از میلاد را دارد.
آثاری در دشتی وسیع که سیلابها و بادهای سهمگین آن را به هم ریخته و هیچگونه محیط زیست برای گیاهان یا جانوران در آن قرار ندارد.
در کارگاههای باستانشناسی ایجاد شده آن زمان، تعدادی گور با تدفین ویژه مردگان و اشیا فلزی و سفال بدست آمده که اکثرا در اثر هوازدگی و طوفان به همراه سیلابهای منطقه از دست رفته یا تخریب شدهاند. هر آن چه هست تمدنی که در خبیص وجود داشته به احتمال زیاد یکی از حلقههای گم شده در بین تمدن شرق آسیا و بینالنهرین است.

در این حفاریهای باستانشناسی یکی از مهمترین آثار باستانی در آن زمان بدست آمد، کهنترین پرچم فلزی جهان که به نام درفش شهداد نام گرفت. پرچمی فلزی با ابعادی حدود ۲۳ در ۲۳ سانتیمتر، متصل به کنار میلهای با نشان عقاب. موضوع جالب عقاب یا شاید هم سیمرغ روی میله این درفش است، در اساطیر کهن ایرانی پرندهای به نام سیمرغ علاوه بر این که سمبل ایزد خورشید بوده است، تحت نامهای سومری و هوریانی آنزو و زروان خدای خرد و باد اساطیری بزرگ بومیان دیرین فلات ایران به شمار میآمده است و بدین جهات نیز بوده که تمثالش در بالای درفش کاویانی پارسیان دوره هخامنش نیز نصب بوده که مشابه این تمثال در درفش شهداد است.
از طرفی بر روی گل نوشتههای سومری نامی از تمدن کهن به نام آرتا میآید که بنا به شواهد در شرق ناحیه انشان قرار دارد. هانسمن، باستانشناس انگلیسی سرزمین انشان را فارس کنونی میداند و شهر سوخته سیستان را شهری از تمدن آرتا و بنا به این کاوشها و مدارک بدست آمده از ناحیه تکاب گمان میرود که پایتخت آرتا همان شهر کهن خبیص بوده است.
بر روی درفش شهداد نقشی از یک نخل دیده میشود به همراه دو درخت دیگر و پنج آدم کوچک و بزرگ که به ظاهر از بزرگان بوده، به همراه دو شیر و یک گاو کوهاندار و چند مار به مانند سبک نقاشی مارهایی که بر روی سفالهای منطقه جیرفت، این اثر هم اکنون در موزه ملی تهران نگهداری میشود که بازدید از آن افتخاری است برای همه ما ایرانیان. افتخاری که چنانچه به تمدن آرتا نسبت پیدا کند، رازی از کهنترین تمدنهای جهان در فلات ایران رقم میخورد.
