مدتی است که درحال نگارش کتابی در مورد بیابان لوت هستم. از آنجا که به عنوان مرجع و اطلاعات، برای مطالعه بر روی این بیابان وسیع کتابها و سفرنامههایی از قدیم وجود دارد، نیاز است تا با به روز رسانی آن اطلاعات آنهم با آگاهیهای حال حاضر، این مورد به انجام برسد.
از این روی به اطلاعات مفید تمامی علاقمندان به این بیابان بزرگ نیاز دارم، خوشحال خواهم شد پیشنهادهای تمامی دوستان را برای استفاده در این کتاب بکار برم. چنانچه تمایل دارید، با من به آدرس پست الکترونیکی nafissis@gmail.com در ارتباط بوده و پیشنهادهای خود را برای کاملتر شدن فصلهای این کتاب ارسال نمایید.
نقاشیهای نگهبانان کوچک
با ثبت جهانی بیابان لوت به عنوان اولین اثر طبیعی ایران در یونسکو، اهمیت مشارکت های مردمی در حفاظت و صیانت از این اثر جهانی و مشارکت مردم و جوامع محلی در توسعه پایدار گردشگری در عرصه و حریم این اثر بیش از پیش احساس می شود. در این راستا چه خوب است تا از الان نسبت به سرمایه گزاری انسانی و آشناسازی کودکان به داشتههای خود اقداماتی صورت پذیرد تا شاید فرداها شاهد به نتیجه رسیدن و نگهداری میراث ایران و جهان باشیم.
درهمین راستا انجمن حامیان بیابان لوت، به دنبال آشنایی کودکان منطقه به این گستره بزرگ بیابانی اقدام به اجرای مسابقه نقاشی برای کودکان با عنوان نقاشیهای نگهبانان کوچک نمود.
مسابقه نقاشیهای نگهبانان کوچک با هدف نهادینه شدن رفتارها و هنجارهای صحیح در همه موضوعات اجتماعی، به ویژه در شیوه رفتار با محیط زیست و طبیعت، از سنینِ کودکی و با فراهم آوردن شرایطی که عشق و علاقه را در آنها ایجاد کند، به انجام رسید.
جا دارد تا از دستاندرکاران این انجمن و پیگیریهای خوب سرکار خانم دکتر سمیه ذهاب ناظوری تشکر ویژه داشته باشیم.
اسامی کودکان شیفته این بیابان و برگزیده این مسابقه:
نفیسه خدایی، مهدی مومن زاده، محمد مومن زاده، پارسا وحدتی، آیناز وحدتی، الناز ذهاب ناظوری، زینب محمدی، بهاره ضیغمی، سحر غلامی، مهلا زمانی فرد، ملیکا امیر مجاهدی، نیایش احمدی، ستایش غلامی، منصوره ایرانمنش، مریم زابلی زاده، ستایش امیری مقدم، فاطمه بلوچ، عاطفه شیخ زاده، رقیه محمدی زاده، سحر شهنوازی، آیناز رضازاده، مرضیه لشکری، آوا پورآبادی، محدثه علیزاده، فاطمه زهرا تیرگری، سمیه زنگی آبادی
و سه نقاشی بسیار زیبا ازین کودکان مشتاق:
جنگ تملک بر سر کاروانسراها
ایران زیبای ما با پهنه گسترده خود، از شمال به جنوب و از غرب به شرق، مکانها و آثار تاریخی و باستانی را در خود جای داده که این کثرت میتواند به علت وجود اقلیم متفاوت منطقه، تمدنها و دولتهایی باشد که در این عرصه بزرگ و یکپارچه آن هم در دورانهایی متفاوت به حکومت پرداخته اند. آنچه در عصر حاضر به جا مانده نیز مکانهایی تاریخی و باستانی است که بعضا رها شده و دیگر آثاری که شاید به درستی به آنها پرداخته نشده است؛ آثار و بناهایی که بیشتر آنها با مرمت غیراصولی و عدم آگاهی، دیگر آن چیزی نیست که بوده و یا رها گشته که به مرور در حال ازبین رفتن است. ازبین رفتن و تغییرکاربریها، همینطور مرمتهای غیراصولی و عدم کارشناسی لازم در آنها سبب شده تا به این آثار و بناها لطمه بزرگی وارد شود. نتیجه این تخریبها صدمهای بزرگ بر پیکره فرهنگی و تاریخی مردم ایران زمین است.
جالب است بدانیم برخلاف عصر حاضر، پراکنش تمدنها در دورههای باستان و کهن، در مکانهایی از ایران وجود داشتهاند که اکنون دورافتاده ترین مکانها به حساب میآیند و خبری از آن هیاهوی اعصار قدیم در آن مکانها وجود ندارد. یکی از این مناطق بیابان لوت است که در حاشیه خود، تمدنهای بزرگی را جای داده بوده که میتوان از آثار به جای مانده و کاوشهای صورت گرفته، به ارزش مکانی آنها در زمان باستان پی برد. از آنجا که در دورههای تاریخی گذشته، راهها به عنوان مسیرهایی برای رسیدن از مکانی انسانی به مکان دیگر در این بیابان وجود داشته است، شاهد آثاری از این عبور در راهها هستیم. راههایی که اکنون با دور افتادن از مکانهای سکونت و عدم تردد تنها در نوشتههای قدیمی و سفرنامهها می توان از آنها خواند. راههایی کاروان رو که با خاموش شدن طنین زنگ شترها، دیگر به جز آثاری از قبیل میلهای نشانه راه، سنگچین ها و یا کاروانسراهای قدیمی چیزی از آنها دیده نمیشود.
داستان از آنجا شروع شد که مردم استان کرمان با اعلام قرار گرفتن کاروانسرای چهل پایه در لیست انتخابی کاروانسراهای خراسان جنوبی، برای ثبت در میراث جهانی یونسکو نگران و برآشفته شدند و این کاروانسرا را حق استان خود و در لیست کاروانسراهای استان کرمان میدانستند! جنگ تملک بر سر کاروانسراها میباشد! حال داستان چیست؟ و چرا باید این حس و این عکسالعمل برای مردم کرمان پیش بیآید؟ چرا میراث فرهنگی استان خراسان جنوبی بعد از گذشت اینهمه سال در رویکردی جدید نگاهش به این کاروانسرای دورافتاده معطوف شده است؟
کاروانسراها در مسیر راههای بیابان لوت، کم نیستند و بر اساس مسافت و سختی مسیر برای شبمانی کاروانیان کاربرد داشته، تا آنان از گزند اشرار و راهزنان به دور باشند. یکی از اینها کاروانسرای چهل پایه است که در مسیر راور به روستای نایبند ساخته شده و قبل از منزل حوض خان است. این کاروانسرا در آخرین قسمت از مرزبندی استانهای کرمان و خراسان جنوبی واقع شده و با وجود نزدیکی به جاده راور به روستای نایبند از دسترس به دور مانده است. شاید بیراه نباشد که مردم استان کرمان این کاروانسرا را از آن خود میدانند، چرا که این کاروانسرا به دستور والی کرمان گنجعلی خان و توسط فردی آگاه و مردمدوست به نام سلیمان خان بهجهالدوله (بهجهالممالک) و برای به دور ماندن کاروانیان از گم شدن در بیابان لوت ساخته شده است. برای محافظت از راه نیز والی کرمان نگهبانانی را از راور برای اینکار تا منزلگاه حوض خان در نزدیکی روستای نایبند استخدام کرده بود. تمامی اینها حکایت از آن دارد که این مسیر تا روستای نایبند جزو استان کرمان قلمداد میشده و روستای نایبند هم آخرین نقطه استان خراسان جنوبی و از توابع شهرستان طبس بوده است. اما اکنون طبق تمامی نقشه های کشوری و مرز بندی استانی، این کاروانسرا در آخرین نقطه استان خراسان جنوبی واقع شده است.
کاروانسرای چهل پایه نمونهای از کاروانسراهای سالم و در کمترین تخریب محیطی و انسانی ، از دوره صفویه است که دارای پلان خاص بوده و تمامی سازهها و استانداردهای زمانه خود را برای یک کاروانسرا دارا است. کاروانسرا درونگرا و با پلان مربع، داری چهار برج در طرفین و یک ورودی اصلی است که به عنوان دروازه در شبها و مواقع خطر بسته میشده است. دور حیاط مرکزی حجره ها وجود دارد که حجره روبروی ورودی کاروانسرا شاهنشین آن است. در پشت حجرهها محل قرار گیری احشام بوده که با دو ورودی از سمت راست و چپ در حیاط مرکزی به آنها میرسیدهاند. در بیرون کاروانسرا و ضلع ورودی آن حجرههای کوچکی برای ساربانها و یا کسانی که بعد از بسته شدن درب ورودی به کاروانسرا میرسیدند وجود دارد. تمامی حجرههای داخلی و بیرونی دارای بخاری هیزمی بوده که برای تامین گرما و یا پخت و پز مورد استفاده قرار میگرفته است. بربالای کوه پشت سر کاروانسرا، برجی برای نگهبانی وجود دارد تا افراد داخل کاروانسرا را در مواقع خطر آگاه سازند. در سمت چپ کاروانسرا نیز کوره آجرپزی که برای زمان ساخت کاروانسرا مورد استفاده بوده و یک حوض انبار استوانهای با ورودی خاص و زیبا قرار دارد که آب خود را از رودخانه فصلی پشت کاروانسرا تامین میکرده است. در سمت راست نیز یک حوض انبار مستطیل شکل و همین طور یک آب انبار قرار دارد که وجه تسمیه نام کاروانسرا از همین آب انبار است. آب انبار و حوض انبار دو تعریف جداگانه برخلاف آنچه مرسوم است دارد. حوض انبار مخزن آبی است که بوسیله رودخانههای فصلی و بارشهای باران پر میشود. آب انبار مخزنی است که در زیر زمین حفر شده و بوسیله زهکش، آبهای اطراف به داخل آن راه پیدا میکند.
آب انبار کنار کاروانسرا بوسیله پلههای زیادی به زیر زمین می رود که با عدد چهل به عنوان عددی که نشاندهنده کثرت است درهم شده و نام چهل پایه را برآن نهادهاند. برداشتن آب از این آبانبار به دلیل پایین رفتن زیاد از سطح زمین بسیار خطرناک و سخت بوده است.
حال که از منظر مرز استانی مشخص شد که کاروانسرای چهل پایه به واقع درون مرزهای استان خراسان جنوبی است به اینجا می رسیم که تا امسال میراث فرهنگی خراسان جنوبی چه کار برای این کاروانسرا انجام داده و چه مرمتی صورت گرفته است؟ اصلا در مرز این استان و یا مرز آن یکی دیگر برای این کاروانسرای باشکوه چه تاثیری در روند نگهداری و مرمت آن خواهد داشت؟ آیا میراث فرهنگی کرمان با دارا بودن چندین و چند مورد ثبتی از کاروانسرا و قلعه و برج، کاری برای نگهداری و مرمت انجام داده است؟ کاروانسرای چاهکوران در بیست و پنج کیلومتری شهرستان راور به چه سرانجامی رسیده؟ یا کاروانسرای دربند به چه صورتی نگهداری میشود؟ در دو کیلومتری شهرستان راور و در روستای ده شیب قلعه خشتی قهقه که دارای شماره ثبت میراث نیز میباشد در چه وضعیتی است؟ مردم استان کرمان و خراسان جنوبی چه فعالیتی برای شناساندن و پیگیری مطالبات خود برای نگهداری و مرمت آثار و ابنیه استانهای خود داشته اند؟ چرا کاروانسرای چهل پایه امسال بر سرزبانها افتاده است؟ از منزلگاه حوض خان چه اطلاعاتی را میراث خراسان جنوبی دارد و چه برنامههایی را برای نگهداری و مرمت آن در دستور کار خود قرار داده است؟ با کاندیداتوری کاروانسرای چهل پایه در استان خراسان جنوبی و ثبت در میراث جهانی یونسکو چه اتفاقی خواهد افتاد؟ همه اینها سوالاتی است که می تواند ذهن خواننده و بیننده و دیگرانی که به نوعی از این کاروانسراها و بناها اطلاع دارند را به خود جلب کند.
این بار جنگ تملک بر سر کاروانسراها بود ولی امید است تا همه ما دست از کسب مقامهای قهرمانی پوچ، برای اولین شدنها برداشته و فقط برای نگهداری داشتههایمان که اتفاقا کم هم نیستند تلاش کنیم، داشتههایی که با نگهداری آنها فرهنگ و تاریخ ایرانمان برای نسلهای آینده مشخص و پایدار خواهد ماند.
برای دیدن بیشتر عکسهای این کاروانسرا و دیگر مکانهای بیابان لوت به این آدرس + مراجعه کنید.
بازهم نا امنی در حاشیه بیابان لوت
بازهم نا امنی در حاشیه بیابان لوت حادثه ساز شد. با وجودی که تقریبا بیابان لوت امن و پاکسازی شده، اما هنوز در مناطقی از آن نا امنی و حمله دزدان و اشرار وجود دارد. بیابان لوت با گستره جغرافیایی خود محل خوبی برای مخفی شدن، عبور و گذر است و در بعضی سالها این عبور منجر به درگیریهایی در منطقه میشود. پایگاه میراث جهانی بیابان لوت و نیروی انتظامی استانهایی که به نوعی قسمتهایی از بیابان لوت در آنها قرار گرفته برای تردد توریستها و بیابانگردها مجوز را صادر میکنند که متاسفانه خیلی از تورها و توریستها بدون در نظر گرفتن اینگونه موارد امنیتی نه تنها خود را به خطر میاندازند بلکه برای نیروهای امنیتی نیز دردسرهایی را ایجاد میکنند.
در شهرستان راور دوباره شاهد درگیری اشرار منطقه و عبوری با اهالی روستای هور بودهایم. اشرار پس از این درگیری به سمت دهانهدزد فرار کرده که با بسیج نیرویهای انتظامی، این منطقه امنیتی شده و درگیری ادامه داشته است.
لازم به ذکر است دهانه دزد معبر و گردنه ورودی از حاشیه لوت به بیابان لوت است که در ۱۵ کیلومتری روستای هور قرار دارد و در سفرنامهها از این مسیر و این گردنه یاد شده است. در گزارشهای دکتر مستوفی و دکتر آلفونس گابریل نیز از این مسیر به عنوان راهی کوتاه از شهداد به آتشفشانهای بیابان لوت برای عبور راهزنان یاد شده است. گروه یاردانگ نیز در زمستان ۱۳۹۸ در سفری اکتشافی این مسیر را پیمایش و ثبت کرده است که گزارش آن در شماره آتی ماهنامه سفر به چاپ خواهد رسید.
جا دارد تا با تاکید دوباره برای سفری ایمن ذکر نماییم که بیابان لوت با ثبت جهانی در یونسکو برای همه مردم جهان از اهمیت بالا برخوردار بوده و اخذ مجوزهای لازم از مراجع امنیتی از الزامات سفر به این بیابان زیبا و شگفت انگیز است. بدیهی است این مجوزها برای امنیت گردشگران و توریستها در منطقه بیابان لوت است.
هوبره پرندهای برای قاچاق
داستان حیات وحش در ایران سالهاست، به سمتی میرود که پایان خوشی را نخواهد داشت. در طی سالیان اخیر شاهد آن هستیم که گونههای بسیاری از جانوران یا به خط انقراض رسیدهاند و یا به نزدیکی آن و این دستاندازی در طبیعت ابعاد گسترده و گوناگونی را دارد که تنها با رسیدگی به تمامی آنها میتوان تا حدی به کنترل و افزایش حیات وحش رسید.
اینبار داستان به مانند نجات یوزپلنگ آسیایی و کمپینها و نهادهای فعال در این زمینه نیست که بتوان پایشی را انجام داد و فرهنگ جامعه را به سمت دلسوزی و اهمیت به آن رساند.
هدف اینبار پرندهای مهاجر است که با نام هوبره یا آهوبره و در زبان محلیها چنس، آنهم در بیابانهای جنوبی ایران که شاید بهتر بگوییم هوبره پرندهای برای قاچاق!
هوبره پرنده مورد علاقه شکارچیان و قوش بازان کشورهای حاشیه خلیج فارس است و برای همین اقبال زندگی در دشتهای ایران از این پرنده زیبا گرفته شده است.
زندهگیری این پرنده برای قاچاق به این کشورها نه تنها ضربه کاری به نسل این پرنده میزند بلکه توسط شکارچیان زندهگیر این پرنده و به دلیل تخریب منابع طبیعی و پوشش گیاهی برای ایجاد دیوارهای که در انتهای آن دام گسترده شده، ضربه شدیدی به عرصه منابع طبیعی آن هم در بیابانهایی که پوشش گیاهی فقیر دارند میزنند.
هوبره پرندهای است که برای پرواز ابتدا بر روی زمین میدود و سپس بالها را میگشاید و پرواز میکند. پرنده وقتی مواجه با خطر شود و یا در حال تغذیه و دانه برداری است بر روی زمین راه میرود و همین سبب میشود تا تلهها را بر این اساس درست و جاسازی در بوتهها کنند.
هوبره پرندهای کوچرو است و در اوایل پاییز تا زمستان از چین یا روسیه به دشتهای ایران مهاجرت میکند. قاچاق هوبره نه برای گوشت آن بلکه برای بازآموزی به صورت شکار برای پرندههای شکاری در کشورهای حاشیه خلیجفارس و بیشتر قطر هدف زندهگیری این شکارچیان قرار میگیرد.
قاچاق حیات وحش کلا دارای نظامی خاص و مافیایی است که از خردهپاها و دلالان شروع شده و به شبکه بزرگی میرسد که کالا را به مقصد اصلی میرساند. متاسفانه به دلیل عدم توجه مورد نیاز به این پرنده زیبا این شبکه در جنوب ایران بسیار گسترده بوده و نسل آن با آهنگ تندی به سمت انقراض پیش میرود.
هوبره لانه خود را بر روی زمین و لابلای بوتهها استتار میکند و تخمها بدون حفاظ خاصی در دشت و درون لانه پرنده قرار دارد. متاسفانه شبکه قاچاق این پرنده تخمها را نیز مورد تاراج قرار داده و از هیچ چیز این پرنده حتی مرده آن نمیگذرند. قاچاق هوبره با مبلغ بسیار ناچیز و حدود یک میلیون تومان شروع شده و در نهایت در بازارهای کشورهای حاشیه خلیج فارس تا مرز باورنکردنی ۱۰ هزار دلار هم به فروش میرسد و به تفریح پرندهبازان شکاری در میآید.
برای اطلاعات تصویری و درک بهتر میتوانید مستند بسیار خاصی که توسط فتحاله امیری و نیما عسگری تهیه شده را ببینید +.
دغ یا دق در بیابان
دَغ یا دَق یکی از واژه هایی است که در بیابانها و توسط افراد محلی میشنویم و یا روی نقشهها میبینیم. به راستی این واژهها به چه معنی هستند و به چه ریختزمین شناسی آنرا اطلاق میکنیم؟
دغ یا دق در بیابان که شاید به درستی آن را باید به این شکل یعنی دَغ نوشت به زمینهای رسی اطلاق میشود که که بسیار هموار هستند. معمولا سطح آنها به دلیل وجود مواد کربناته سفید رنگ و روشن است. نحوه پیدایش آنها هنوز در داخل بیابانهای ایران به صورت علمی روشن نشده است و صرفا به نظر میرسد جریانهای سطحی فصلی سبب رسوب ریزدانهها و سپس تشکیل این قشر سخت شده که با فرسایش بادی در طی سالیان بعد اینگونه یکنواخت و صاف میشوند.
دغ یا دق در بیابان های ایران بسیار دیده میشود و به دلیل وضعیت ریختشناسی خاص آن بسیار جلب توجه میکند که میتوان از آنها به مانند دغ های کبوترخان، پترگان، اسکندر، سرخ نام برد
به دلیل صاف و هموار بودن آنها و وجه تمایزشان در منطقههای بیابانی در نزدیکی طبس نیز توسط ارتش و کمانداران آمریکایی طی عملیات شکست خورده طبس برای باند فرود هواپیماها استفاده شده بود.
تشکیل یاردانگ یا کلوت
باید در میان کلوتها قدم بزنی، باید از کریدورهای طولی این عوارض طبیعی و زیبا عبور کنی تا به عظمت و درک تشکیل یاردانگ یا کلوت، این سازههای طبیعی برسید. کلوت ها یا به اصطلاح انگلیسی آن یاردانگ ها از بابت شکل ناهمواری، شامل تپهها و رشته های موازی است که به سه دسته تقسیم بندی شدهاند.
+ میکرویاردانگها کوچکترین یاردانگ در مقیاس سانتی متر
+ مزویاردانگها که از یک تا ۴ متر ارتفاع با صدها متر طول که به صورت معمول بین ۵ تا ۱۰ متر طول دارند و یا انفرادی و یا به صورت پیوسته و کنار هم میتوان دید
+ مگا یاردانگها که بزرگترین کلوتها هستند و گستردهترین پهنه از این مگایاردانگها را در بیابان بزرگ صاحارا میتوان دید که بیش از ۲۰۰ متر ارتفاع و کیلومترها طول دارند
کلوتهای بیابان لوت نیز در مجموع با عرض منطقه ای ۸۰ کیلومتر و طول حدودی ۱۲۰ کیلومتر یکی از عرصههای بزرگ یاردانگ ها را در نزدیکی شهرستان شهداد در استان کرمان به نمایش گذاشتهاند. بد نیست بدانیم که بزرگترین کلوت در این منطقه به نام کلوت پوزکال مشهور است.
درمورد نحوه تشکیل یاردانگ یا کلوت، نظریات زیادی مطرح شده که یکی از آنها حاکی از بارندگیهای موقت در بیابان است که دلیل تشکیل یاردانگها شده است. چگونگی آن بدین صورت است که آب باران ترکیبی خمیری را با خاکهای بیابان ایجاد کرده که پس از خشک شدن، باد آنها را در طی زمان طولانی به فرسایش برده و حفرهها و چالههایی را بوجود میآورد که در طی زمانهای طولانی به شکل دالانهای امروزی بدر میآيد. همانطور که در ابتدای مطلب هم گفته شد درک این مورد صرفا با دیدن یاردانگها و عبور از این راهروهای طولی امکان پذیر است، تا تجسمی برای تشکیل آن در ذهن ایجاد شود.
چهل پایه به کدام سو کشیده میشود
سالیان سال بود که زیر آفتاب سوزان بیابان لوت کاروانسرای چهل پایه آرمیده بود و تنها تک مسافران مشتاقی برای دیدنش قدم به آن دیار سوزان میگذاشتند. مسافرانی که برای دیدن این بنای به جا مانده صفویه باید ترس از مواجه شدن با خرده قاچاقچیان یا مشکلاتی چون مراقبتها و مجوزهای مربوط به ورود در حریم بیابان لوت را به جان میخریدند. حال پس از این سالها این سوال پیش آمده و در سرتیتر خبرها واقع شده است. چهل پایه به کدام سو کشیده میشود ؟
بنایی که با وجود نزدیکی به جاده مواصلاتی کرمان به مشهد بسیار دور از چشم همگان افتاده بود و شاید بیتوجهی سازمانهای مربوطه برای توجه و رسیدگی به آن دلیل خوبی برای سالم ماندن آن بود! کاروانسرایی که چیزی حدود ۲۰ کیلومتر از جاده اصلی دور بود اما انگار قرنهاست از چشمها دور افتاده و دلیل خوبی شد برای سالم ماندن چهارستون بنای آن.
برای رسیدن باید در جاده راور به نایبند قرار میگرفتی و با عبور از دشت میانی این جاده پس از عبور از تنگههایی خلوت که با سکوت کر کننده خود وهم دوچندانی را به تن میانداخت به محیط باز محاصره شده بین کوههایی میرسیدی که کاروانسرا را همچون گوهری میان خود گرفته اند. کاروانسرا شاید سالیان سال بود که از نظرها دور بود و حتی کسی خبری از آن نداشت و چه بسا با جستجو در اینترنت هم چیز زیادی از آن پیدا نمیشد و به جرات شاید سایت یاردانگ اولین ثبتها را به همراه چاپ گزارشی در ماهنامه سفر به انجام رساند. کاروانسرایی در ابتدای راه راور به روستای نایبند که کاروانیان برای رفتن و برگشتن نیاز مبرمی به این کاروانسرا داشتند.
اما ورق برگشت نه برای حفاظت و مرمت بلکه برای انتخاب و ثبت در کارنامه میراث استانها مسابقهای راه افتادند که آن را خراسان جنوبی برنده شد. با درج خبری برای این انتخاب از سوی میراث این استان، نگاهها بر روی چهلپایه قفل شد! چهل پایه ای که تا کنون اسمی هم از آن برده نمیشد اکنون در صدر اخبار قرار گرفت. اخباری که در نتیجه آن سازمان میراث کرمان نیز که تاکنون کاروانسرا را ظاهرا در استان خود میدانست به ارزش آن پی برد. اکنون مردم این استان و دست اندرکاران بسیج شده اند تا با کش دادن تقسیمات کشوری محدوده استان خود ثابت کنند که این کاروانسرا از آن آنهاست نه دیگری! داستانی که نتیجه خوبی ندارد و بحثی که مشخص است! چهل پایه به کدام سو کشیده میشود؟
آيا اصلا چه تفاوت دارد؟ کاروانسرایی که جز اشرار و خرده قاچاقچیان و گاهی شکارچیان مامنی برای دیگران نبوده چطور در صدر این اخبار قرار گرفته؟ و در کش و قوس این مالکیتها به چه کس تعلق میگیرد؟ تاکنون کجا بودند صاحبان این اثر ارزشمند صفوی؟هنوز هم به نظر میرسد راه را گم کردهایم و برای اولین بودنها سر و دست میشکنیم. چه تفاوت دارد چهل پایه را چه کس صاحب خواهد شد؟
آيا تاکنون میراث استانهای یزد، کرمان و خراسان جنوبی برای حفظ آن دستی بالا زدهاند؟
یا اکنون هم فقط برای بالا بردن پرچم استانشان در پی شهرت این کاروانسرای تاریخی هستند؟
کاروانسرایی که به فرمان والی کرمان در راه راور به نایبند به یکی از منزلگاهها در آمده و کاروانیان را برای دور بودن از حوادث طبیعی و انسانی به دور میکرده اکنون در کش و قوس مالیکتها جان خواهد گرفت؟ ای کاش به جای این تملک خواهیها کمی به فکر حفظ و حراست از داشتههایمان بودیم.
هنوز هم برای ما به عنوان گردشگر یا فعال حوزه میراث فرهنگی تفاوتی ندارد این کاروانسرا در کدام سمت قرار میگیرد! ما میخواهیم ارزش آن با حفظ و مرمت اصولی در دستور کار باشد و با وجود نزدیکی به شاهراه شرقی کشور راه برای دیدنش باز و سندی برای تفکر در گذشته و هویت منطقه باشد. وگرنه همانطور که سالیان سال است و این کاروانسرا دست نخورده و سالم برپاست آن را رها سازید تا حداقل برای فعالان حوزه میراث این دلخوشی کوچک باقی بماند.
تپه بازالتی گندم بریان
تپه بازالتی گندم بریان یکی از شگفتیهای بینظیر بیابان لوت است. این تپه علاوه بر آنکه از منظر شناخت و بصری زیبایی دارد از بابت زمین شناختی نیز مورد توجه است. بعد از آن که گروه یاردانگ را تشکیل دادیم فرصتی به دست آمد تا در جمع آوری مطالب تپه گندم بریان کلیپ کوتاهی را برای آگاهی بیشتر تهیه کنیم. در این کلیپ از جاذبه های بیابان لوت و گندم بریان میگوییم. از نحوه تشکیل آن تا زیبایی های منحصر به فردش که دیدنش خالی از لطف نیست. این کلیپ را در یوتیوپ بارگذاری کرده ایم و میتوانید از اینجا + ببینید. لازم به ذکر است که برای استفاده از یوتیوب باید از ف ی ل ت ر شکن استفاده کنید.

کویر یا بیابان
متاسفانه واژهها در میان جملات به درستی بکار برده نمیشوند. در بعضی موارد کل مطلب به دلیل عدم بکار بردن واژه های صحیح زیر سوال میرود، و این کلمات به نادرستی در سطح جامعه پخش و تسری مییابد.
چند سالی است که با شناخت خوبی که جامعه از نواحی مختلف کشورمان پیدا کرده، بیابان لوت که تا قبل از آن شناخت واضحی برای مردم نداشت بر سر زبان ها افتاده است. این آگاهی به جایی رسیده که بسیاری برای سفرهای یک تا چند روزه به این بیابان بزرگ اقدام میکنند. اما به نادرست از آن به کویر لوت نام میبرند! در این قسمت میخواهیم این دو واژه را با معنی و به درستی تفکیک کرده، آگاهی دهیم که واژه بیابان لوت واژه ای صحیح تر و درست است.
تعریف واژه ها
در تعریف واژه بیابان با همه استاندارهای بکار رفته در واژه شناسی، اقلیمی و علوم زمین شناختی بیابان با معیار اساسی بارش باران از بقیه کلمات جدا میشود. بیابان سرزمینی است که در آن کمتر از ۱۰۰ میلی متر درسال باران میبارد که این میانگین به صورت میانگین بلند مدت در منطقه محاسبه میشود و جالب است که بدانیم با این تعریف در دنیا ۱۲ بیابان بزرگ وجود دارد که یک هفتم از مساحت کل خشکی های زمین را تشکیل داده است. بیابان هایی چون صاحارا، استرالیا، عربی که از بزرگترین بیابان های دنیا میباشند و در ایران هم بیابان لوت از پهناورترین مناطق بیابانی کشور است.
تفاوت عمده و اساسی وجود دارد در واژه کویر و بیابان و میتوان گفت کویر در زیر مجموعه بیابان قرار گرفته و نمیتوان به هیچ صورت آن ها را معادل و یا به جای همدیگر استفاده کرد. کویر هم به مکانی گفته میشود که درصد املاح موجود در خاک آن بیش از حد معمول باشد و مانع رویش گیاهان زراعی در آن مکان شود. از نظر زمین شناختی نیز کویر کویر پست ترین نقاط بیابان است که به دلیل ارتفاع پایین آن از سطح دریای آزاد تمامی جریان های سطحی و زیرزمینی به داخل آن راه پیدا میکند و نه تنها خشک نیست بلکه دارای آب فراوان بوده و در مناطقی حتی دریاچههایی نیز به صورت فصلی یا دایمی در آنها ایجاد میشود که به دلیل بالا بودن املاح و مواد معدنی اغلب شور و غیر قابل استفاده است.
بد نیست که بدانیم با این تعریف ایران دارای بیش از ۶۰ کویر است که کویر مرکزی واقع در دشت کویر بزرگترین آن است.
حال با شناخت معنای این دو واژه تفاوت بین بیابان و کویر مشخص شد و بیایید این آگاهی را داشته باشیم و بدهیم که لوت بیابان است نه کویر! بیابان لوت